انتظار ... حماقت

انتظار ... انتظار ... انتظار ... حماقت ... حماقت ... حماقت ....

انتظار اینکه یادم باشن حماقت محض بوده و هست، هیچکس نفهمید که یک هفته موبایلم خاموش بود ... هیچکس نفهمید که از نظر روحی کاملا بهم ریخته بودم ... همه دوقرت و نیمشان از اینکه یادشان نبودم باقی بود ... فقط سکوت کردم ... درست عین اون موقع که همراهم ازم پرسید دوست صمیمی یا همین رفیق فابت کیه؟...

با خودم کنار آمده ام ... عادت کرده ام ... دیگه دوست ندارم هیچکس این آرامش را بر هم بزنه ... نمیخوام کسی دوستم داشته باشه ... میخوام به حال عادت کنم ... دیگه منتظر نیستم ... دلم گرفته از آدمایی که می گفتن دوستت دارم اما معنی دوستت دارم را نمی دانستن...



نظرات شما عزیزان:

دنیای این روزای من
ساعت11:54---14 اسفند 1390
عزیزم خیلی غمگین می نویسیپاسخ: ممنونم امیدوارم روزی بیاد که هیچکس توی این کره خاکی مشکلی نداشته باشه ... شاید اون موقع مشکل من هم برطرف شه ...

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها:

شنبه 12 اسفند 1390برچسب:, | 23:10 | من |