خطی، این لحظه ز دلتنگی، بر این دیوار
یادگاری بنویس و به ره شکوه مپوی
از دورنگی که ز یارانت دیدی، عیار!
گر تو خاموش بمانی
چه کسی خواهد بود
که گواهی دهد:
« اینجا، بودند
عاشقانی که زمین را به دگر آیینی
خواستند آذین بندند و
چه شیدا بودند!»
آه!
ناجوانمردی گیتی آیا
تا بدانجاست که فردا، وقتی
نبض این ساعت فرتوت نخواهد زد،
هیچ مستی دیگر
در ته کوچه ی بن بستی
در آخر شب
نغمه ی ما را با سوت نخواهد زد؟
با سر انگشتی، آغشته به خون و انکار،
یادگاری ز خود، امروز، بنه بر دیوار.
نظرات شما عزیزان:
چقَـــدر دلــَـــــم مي خواهـــَــــد
نامهـ بنويسمـــ .....
کاغذ و پاکتــــ هــَــــم هَســــت ...
و يک عالمهـ حـــَـــرف !
کاشــــ ،
کسيــــ ،
جاييـــــ ،
منتظرمــــ بــــود .......!
پاسخ: کاش کسی جایی منتظر من هم بود
برچسبها:
.: Weblog Themes By Pichak :.